خون جام. کنایه از شراب انگوری است. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : شودکار ما پخته زان خون خام. نظامی (از آنندراج). ، خون صاف و خالص و بعضی گفته اند خونی که هنوز بکمال نضج نرسیده باشد و رنگش بسیار روشن و صاف بود بخلاف آنکه چون به پختگی میرسد رنگش به تیرگی میزند و اگر سوخته شود سیاه فاسد شده باشد. (از آنندراج) : ارسطو بساغر فلاطون بجام می خام ریزندۀ خون خام. نظامی (از آنندراج)
خون جام. کنایه از شراب انگوری است. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : شودکار ما پخته زان خون خام. نظامی (از آنندراج). ، خون صاف و خالص و بعضی گفته اند خونی که هنوز بکمال نضج نرسیده باشد و رنگش بسیار روشن و صاف بود بخلاف آنکه چون به پختگی میرسد رنگش به تیرگی میزند و اگر سوخته شود سیاه فاسد شده باشد. (از آنندراج) : ارسطو بساغر فلاطون بجام می خام ریزندۀ خون خام. نظامی (از آنندراج)